نویسنده : بانی بکر ترجمه : گلنار گوهرزاد خانم پلام به کاغذها، آدامس ها و ماژیک های اکلیلی گفت: «بله! البته! حتما آن ها بچه های بی نظیری هستند، امیدوار و با برنامه، مسئولیت پذیر و بلندپرواز، شوخ و قهرمان. دلم می خواهد زودتر تک تک شان را ببینم.» مدادشمعی ها چیزی نگفتند، پاک کن ها هم ساکت بودند با این حال از ته کمد، جایی که تاریکی به نرمی و تیرگی مخمل سیاه بود صداها و پچ پچ های عجیب و غریبی به گوش می رسید.
0 نظر