نویسنده : علیرضا کوشکجلالی علیرضا کوشک جلالی برنده جایزه افتخاری شهر کلن- آلمان در سال 2016 و عضو دائمی هیئت ژوری انتخاب بهترین شخصیت تئاتری سال در شهر کلن آلمان است. او دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است و از سال 1363 به عنوان عضو کانون کارگردانهای آلمان و ایران در آلمان مشغول کار است. این نویسنده و کارگردان بیشتر به زبان آلمانی مینویسد و با هنرپیشگان آلمانی کار میکند. لیلا من بهزودی میمیرم... (سکوت) امیر چی شد؟ لیلا کلیهام عفونی شده... امیر تو... من... لیلا من یه کلیهی جدید احتیاج دارم. امیر یعنی... نه... داری شوخی میکنی... لیلا کاش شوخی بود. دکتر مقامی گفت... کلیهام تقریباً نابود شده. امیر بچه... ؟ لیلا دکتر مقامی گفت... نگران سلامتی بچه نباشیم... اما بعد از زایمان، سریع باید عملِ پیوند انجام بگیره. امیر خدا رو شکر! لیلا شکر!؟ امیر یعنی... شکرِ خدا همهچی درست میشه.. نگران نباش... تو مهندسی میگن: هر مشکلی یه راهحل داره... کی خبردار شدی؟ لیلا روز مهندس! امیر دیروز؟ چرا چیزی نگفتی؟ میموندم خونه... لیلا روزت به گند کشیده میشد. کیستهای کلیهام عفونی شدن. امیر عفونی شده؟ لیلا عوارض قرصهای میگرنه. امیر اما دکتر که خودش برات تجویز کرد. لیلا بهم در مورد عوارض جانبیاش هم گفته بود... اما سردردها رو نمیتونستم تحمل کنم. امیر یعنی یا قلوههات به سیخ کشیده میشه یا سرتو باید بکوبی به دیوار؟! لیلا کلیه! امیر من این دکترا و داروسازا رو اصلاً نمیفهمم. اگه سیستمِ مهندسی هم مثل پزشکی بود، دیگه بنلادن به هواپیما احتیاجی نداشت و برای نابود کردن پلاسکو هم نیازی به آتیش نبود؛ خودشون از درون منفجر میشدن. لیلا الان اصل ماجرا اینه که یه نفر باید به من یه کلیه بده.
0 نظر