نویسنده : آلن شریبر ترجمه : نیلوفر طهماسبی این کتاب روایتگر داستان دختری آرام و به شدت خجالتی به نام تریکسی است که در آرزوی ستاره ی کمدی شدن، در ابتدا به اجرای استندآپ کمدی های جالب و جذاب خود در اتاق خواب بنفش رنگ معمولی اش می پردازد و کم کم با شرکت در مسابقات گوناگون پیشرفت می کند. او به هنگام اجرای تکی در خیالاتش میزبان مهمان های معروفی همچون رابین ویلیامیز، بیلی کریستال، رورزان و هزاران بازیگر و کمدین دیگر است. تریکسی برای رسیدن به خواسته اش مرزهای تخیل و واقعیت را به دلخواه خود جا به جا می کند. گزیده ای از کتاب : هیچ و پوچ. مغزم خالی بود. دیالوگ هایم و تمام جوک هایی که تمام زندگی ام تمرین کرده بودم از مغزم پر کشیدند. گویی در یک ژرفای تاریک سقوط کرده بودم. اگر می توانستم تنها یک جوک را به یاد آورم، بقیه هم خودشان می آمدند. به بالکن خیره شدم، به امید آنکه کلمات گم شده روی یک بنر نوشته شده باشند، درست مثل آن بنرهایی که معمولا زمان مسابقه فوتبال دبیرستان میسون روی آن می نویسند «حمله کنید اسب های وحشی». چینی به پیشانی ام دادم تا شاید آن مطالب از ذهنم بیرون بیایند. کف دست هایم آنقدر خیس عرق شده بودند که میکروفون در آن سر می خورد. اصلا باورم نمی شد چنین اتفاقی در حال روی دادن باشد. هیچ چیزی به خاطر نمی آوردم. جلوی خانواده و کل مدرسه داشتم می مردم. به سرجینت نگاه انداختم. هیچ چیز خنده داری درباره سرجینت وجود نداشت که بگویم؟ سریع در ذهنم مرور کردم. خیلی جالب بود که آن لحظه هیچ چیز خنده داری درباره زنی که خنده اش کم کم داشت تبدیل به یک نیشخند عصبی می شد، وجود نداشت. پدر! اما پدر هیچ وقت هیچ چیز نمی گفت. اصلا یادم نمی آمد که پدر تا به حال چیزی گفته باشد! سی د؟ او تنها کسی در خانواده بود که قابل سانسور نبود. یعنی مطلبی در مورد مواد مخدر بگویم… اما چه بگویم؟ چه؟ شروع کردم به جویدن ناخن هایم. احساس می کردم که در یک ژله در حال فرو رفتن هستم. اگر می توانستم حتی یک جوک را از میان جوک هایی که دیگران برایم تعریف کرده بودند به یاد بیاورم… هیچی.