نویسنده : جعفر توزندهجانی جاسوسان خبر میآورند که تورانا قصد دارد به پایتخت اورانا حمله کند. لشکر بزرگی به طرف مرز حرکت میکند و در پایتخت همه آمادهی دفاع میشوند. درهای بزرگ را میبندند، به خندقها آب میریزند و تیراندازان را روی برج و باروها به حالت آمادهباش در میآورند. اما ناگهان خبر میرسد که پادشاه تورانا از مرز برگشته و رو سوی دیگری دارد…
0 نظر