نویسنده : دیوید ویلیامز ترجمه : نوگل رازقی مادربزرگ بن حوصلهاش را سر میبرد، همیشه غذاهایی پر از کلم درست میکند و تلویزیونش هم خراب است. یک روز که بن برای خوردن بیسکویت سر وقت قوطی بیسکویتهای مادر بزرگ میرود، یکعالم جواهرات گرانقیمت در آن پیدا میکند و این باعث میشود بن دربارۀ مامانبزرگش کنجکاو شود و شبانه تعقیبش کند... و چیزهایی بفهمد که هرگز تصورش را هم نمیکرد
0 نظر