نویسنده : روبرتو سانتیاگو ترجمه : آزاده رادکیانپور دهها تیر سیاه به درخت فرومیروند. قایم شدهایم و منتظر لحظهی فراریم. ولی یک پسر یازده ساله، جلوی بیش از صد یاغیِ آدمکش چهکار میکند؟ برای جواب دادن به این سؤال، باید کمی دربارهی قلعهی بارلوبِنتو و جنگل نفرینشده و انجمن سلطنتی شوالیهها و اژدهاهای خفته توضیح بدهم. نه، نه. فکر نکنید دیوانهام. من اهل موراتالاسم، محلهای در شهر مادرید. آنجا نه خبری از شورشیهای آدمکش هست، نه قلعه، نه جنگل نفرین شده و نه هیچجور اژدهایی. ولی الان خیلی از خانه دورم. الان آمدهام توی... قرون وسطا.
0 نظر