نویسنده : گلن کوک ترجمه : آیدا کشوری حاکم جادوگری بینهایت قدرتمند است که توانایی تبدیل خشنترین دشمنانش را به خدمتکارانی وفادار دارد، حتی آنان که جادویی برابر با جادوی او دارند. نیرومندترین قربانیانش ده تن تسخیرشدگان یا به طور خلاصه تسخیرشدگان خوانده میشوند. با یاری همسرش، بانو قلمرویی مییابد که برای شرارت بیهمتاست. آن مکان را شخصی شورشی به نام رز سپید برانداخته است، ولی نه آن زن و نه هیچ جادوگر شورشی دیگری آنقدر قدرتمند نبودند که بتوانند حاکم، بانو یا تسخیرشدگان را نابود سازند. نهایت کاری که از پس آن برآمدند، بیهوش کردن آنها و محبوس کردنشان بود. زندانشان مکانی با نام ماهورتپه بود. آنها درون تپههای ماهور مدفون شده بودند. پس از گذشت چهار قرن، جادوگر بومنز با گذر از ماهورتپه بانو را بیدار میکند، تا از او مهارتهایش را بیاموزد. بانو کنترل را به دست میگیرد و آزاد میشود؛ بومنز را در حالت روحانی نیمه نامیرایی اسیر میکند. سپس تسخیرشدگان را آزاد میسازد ،اما به حاکم خیانت و او را همانجا رها میکند و برای احیای امپراتوری به پیش میرود. همانند گذشته، شورشیها برخاستند و این بار محفل هجدهتن رهبریشان میکرد. محفل متشکل از جادوگرانی بود که به تنهایی یارای مقابله با تسخیرشدگان را نداشتند، اما همواره در اهدافشان متحد بودند. از سوی دیگر تسخیرشدگان به همان مقدار که با شورشیها جنگ دارند، میان خودشان نیز در نزاع هستند. از سویی دیگر گروهان سیاه از طرف یکی از تسخیرشدگان با نام روحبند، ناخواسته و ناآگاه به خدمت بانو درمیآیند، و به خواست او میجنگند. طبیب سرگذشت گروهان را در این دورهی پر مخاطره بازگو میکند… برخی میاندیشند که بانو پس از قرنها در بند بودن به تازگی برخاسته و مرز میان انسان و شرارت است. برخی گمان میکنند بانو خود شرور است. مردان سرسخت گروهان سیاه مزدشان را میگیرند و کاری را که باید انجام میدهند و اینگونه دینشان را با مرگشان ادا میکنند. تا آنگاه که پیشگویی اعلان کرد: رز سپید دوباره زاده شده است، تا باری دیگر تجسمی از نیکی باشد. بیشک راهی برای گروهان سیاه وجود داشت تا رز سپید را بیابد. . . و اینگونه بزرگترین فانتزیهای اسطورهای زمانه شکل گرفت. .
0 نظر