نویسنده : زد.فریلون ترجمه : سپیده خلیلی در مدرسه ی شبانه روزی و غیرمعمولی دیودانی که برای بچه های شرور در نظر گرفته شده و تنها هدف همه ی درس هایش آموزش شکار هیولا به دانش آموزان است، جاسپر و دوستانش جانشان را برای جلوگیری از نفوذ حشره ای غول پیکر به سراسر دیودانی به خطر می اندازند. جاسپر و دوستانش در صورت گزیده شدن توسط این حشره ی قاتل که از ترکیب یک هیولا و یک زنبور عسل به وجود آمده، تمام بدنشان پر از کهیر های چرکی بدترکیب خواهد شد؛ کهیرهایی که در صورت ترکیدن گازی فلج کننده به اسم گاز ترس تولید می کنند. گزیده ای از کتاب : جاسپر پرسید: «بقیه چی؟ مگه برای اون ها خطر نداره؟» جاسپر سعی کرد به فلیکس و سفی فکر نکند. «بقیه در معرض خطر گزیده شدن و وحشت شدید هستن. اسکریمولاها خشن ترین حمله هاشون رو برای هیولاهای دیگه محفوظ نگه می دارن. شاخک های اونا طوری طراحی شده ان که هیولاهای دیگه رو اطراف لونه شون شناسایی کنن و خب…» سینیور هرمس اشاره ای به دانش آموزان دیگر کرد که در کلاس جمع شده بودند. نیازی نبود که جمله اش را تمام کند. جاسپر با خودش فکر کرد که همه ی ما نیمه هیولاییم و برای همینه که هیچ معلمی توی این شکار حضور نداره. اون ها هم در معرض خطرن. سینیور هرمس اضافه کرد: «فکر می کنم همه تون درباره ی اتاق معکوس شنیده این. هیولاهای شکارشده به اون جا برده می شن که از اون ها، هیولازدایی بشه. اون اتاق گرم و روشنه و هیولاها اون جا به دقت مراقبت و رسیدگی می شن. هرقدر بیش تر به اون ها محبت بشه، هیولاصفتی شون کم تر می شه. اون جا جاییه که شما باید برین.»
0 نظر