نویسنده : اریک فروم ترجمه : بهزاد برکت فروم در این مجموعه زندگینامه فکری خویش را که عمیقا تحت تاثیر فروید و مارکس بوده به رشته تحریر کشیده است. وی در این کتاب از مفهوم و سرشت انسان, تکامل انسان, مفهوم سلامت روان, و منش فردی و اجتماعی سخن میگوید. فروم 'به جای تاکید بر ویژگی نانمودنی حقیقت و عدم امکان ارائه تعریفی از گوهر انسان, بر انسانشناسی فلسفی تاکید کرد, و ماهیت انسان را ماحصل تعلق به جهان و تعامل با دیگران دانست... وی بیش از دیگران مفهوم بیگانگی مارکس را به کار گرفت, و برای نمونه در کتاب 'گریز از آزادی 'بر تاکید مارکس و هگل بر مفهوم بیگانگی صحه گذاشت ... در عین حال برای آن که دریافتش را از انسان کامل بر مبنای مفهوم ماهیت بنیادی انسان قرار دهد, از بن مایه این مفهوم در کار اندیشمندانی چون اسپینوزا و دیویی, بهره گرفت ... فروم هیچ گاه از تلاش برای اتحاد روانکاوی و مارکسیسم دست نکشید. با این همه به تدریج از آموزههای فروید در روانکاوی فاصله گرفت و به ژرفکاویهای مورد نیاز روانشناسی که مارکس بر آنها تاکید کرده بود پرداخت. وی در بخشی از کتاب مینویسد: اقرار میکنم که هشدارهای پیامبرانی همچون اشعیا, آموص و هوشع در مورد فجایعی که در صورت سرکشی است نازل میشد, برایم چشمگیر نبود, بلکه نویدی که درباره روز واپسین میدادند جانم را از شادی میآکند.
0 نظر