گردآوری و ترجمه : کاظم رهبر آموس اوز میگوید: «نوشتن مثل مجسمهسازی است. به مرور آن را میتراشی و بالاخره چیزی از آن در میآوری. لحظات با ارزشی در نوشتن هست. بهخصوص وقتی که نوشته رشد میکند. مثل بچه در شکم مادر شروع میکند به لگدزدن. درست وقتی که شخصیتها شروع میکنند به مقاومت در برابرم و با من میجنگند. این لگدها یعنی بچه زنده است. این لحظه، لحظة مبارکی است.» برایان آلدیس میگوید: «ساعت چهار صبح از خواب پریدم. همسرم گفتم «بگیر بخواب.» امّا من میترسیدم که نتوانم بعداً آن را بهخاطر بیاورم. پس کامپیوترم را روشن کردم و پنج صفحه خلاصه داستان را نوشتم. در این کتاب 100 نویسنده میگویند که هر روز چگونه شروع به نوشتن میکنند. در میان آنها، دو تن وجود ندارد که شیوة کارشان مشابه هم باشد. هر یک از آنها به شیوة خودش کار میکند. حرف تمام آنها در مورد نوشتن است. امّا شیوة هر یک از آنها خاص خودش است. هر کدام به مرور روش کار مناسب خود را پیدا کرده است.
0 نظر