نمایشنامه سیاوشخوانی بهرام بیضایی در دو زمان روایت میشود. روایتی از حال که بیانگر زمان کنونی است و شاید در زمانی باشد که اکنون گذشته محسوب میشود ولی خصوصیاتی که از انسانها در آن روایت میشود به امروز نیز مانند است. و زمان روایت داستان سیاوش. این داستان تلخ که گویا از ابتدای آن انتهایش پیداست، جدالی دائمی میان خیر و شر است که نه خوبی توان ساکت ماندن در برابر بدی را دارد و نه بدی یارای تحمل خوبی را. چون آب و آتش که با هم جمع نمیشوند خیر و شر یکدیگر را دفع میکنند. و سیاوش در این داستان خیر است و هر که با اوست نیز. سیاوش زاده از پدر و مادری است از دو سرزمین همواره دشمن توران و ایران. مادرش از ترس پدر به ایران گریخته و پادشاه ایران او را به همسری برمیگزیند و سیاوش زاده میشود. سیاوش به نام پدر راه پادشاهی را پیش رو دارد. راهی که برایش مقدر شده است. کاووس پدرش که رستم دستان را به یاری دارد از او برای تربیت سیاوش مدد میخواهد و رستم متعجب از بزرگمنشی او در کوچکی، این را میپذیرد و سیاوش راه نیکی را از جا پا جای رستم گذاشتن میآموزد. ولی چه بسا که در این راه از استاد خویش نیز پیشی میگیرد. سیاوش خوبی را میآموزد ولی شر را نیز باید بیاموزد. چرا که لازمه دفع شر، دانستن حقهها و حیلههای آن است. و این درسی است که رستم نمیداند و سرنوشت و تقدیر این درس را به سیاوش به تلخی میآموزد. سیاوش پاک را به اتهامب دروغین محکوم میکنند و او برای اثبات بیگناهیش آزمون آتش را در پیش رو دارد. آزمونی که به آیین یزدان شر را میسوزاند و به نیکی گزندی نمیرساند. سیاوش سربلند از آتش بیرون میآید و سیاهی روست برای اهل شر. ولی داستان بدینجا تمام نمیشود که سیاوش باید آزمونهای دیگری را بگذراند از آتش سختتر و پر حیلهتر. پاکی سیاوش به قدری است که هر ناپاکی را سیه رو میکند و همین مایه رشک دیگران میشود. پایان این راه سخت شاید تلخ باشد ولی بیهوده نیست و سیاوش با زندگانی خود برای همیشه به همگان درسی میدهد که نیکی شاید بیاجر باشد ولی شایسته پاسداری است و سیاوش پاسدار همیشگی آن است. سنگ محک نیکی و بدی.
0 نظر