نویسنده : الهام عندلیبی کتاب حاضر، رمانی ایرانی از داستان زندگی دختری به نام «شاپرک» است که پدرش صاحب یک کارخانه فرشبافی است. «شاپرک» فرشبافی و کار پدرش و دوست دارد و مدام از پدرش میخواهد که فرشبافی و اداره کارخانه را به او بیاموزد. یک روز که «شاپرک» در کارخانه پدر، مشغول صحبت کردن با او بود. دوست پدرش «پرویز پرتو» با پسرش «سام» به کارخانه آمدند و این دیدار شروع اتفاقات جدیدی در زندگی «شاپرک» بود. در داستان میخوانیم: «هر وقت به کارخانه فرشبافی پدرم میرفتم به وجد میآمدم. دستگاههای عظیمالجثهای که تاروپود فرش را در هم میتنیدند، مرا هیجانزده میکرد».
0 نظر