نگارنده در این کتاب، تکامل تدریجی آدمی را تا درجهی هوشمندترین و نیرومندترین آفریدهای که تا کنون روی زمین دیده شده پیگیری میکند. سپس نشان میدهد که چگونه آدمی پس از این که بر خطرهای طبیعت چیره شد به بهبود هوشمندی خود پرداخت. بر این اساس وی از این که در سیزده هزار سال پیش، کمتر از یکمیلیون نفر در جهان میزیستهاند که اکثریت آنان بسیار هوشمند بوده، سخن میگوید. وی در ادامه میافزاید: "اکنون میلیاردها نفر در جهان زندگی میکنند ولی اکثریت آنان دارای ذهنهایی متوسط و هوشمندی کمتری هستند. بیش از نیمی از مردم کمهوش کنونی جهان میتوانستهاند در سیر طبیعی زندگی بشری حذف شوند، در حالی که نیمی از کودکانی که میتوانستهاند آدمیانی ارزشمند و موفق باشند، به خاطر روشهای جلوگیری از بارداری توسط طبقهی هوشمند جامعه، اصلا به وجود نیامدهاند. با وجود این که کوششهای هوشمندان جامعه (مانند مبارزه با بیماریها، تولید انبوه غذا، و هزاران اختراع) باعث بقای شمار عظیمی از آدمیان کمهوش شده است، اینها پس از به دست آوردن چیرگی عددی بر هوشمندان، همبستگی خود را با دیگر اعضای جامعه رها میکنند و شیوهی جنگ طبقاتی را میگزینند. این آدمیان کمهوش علیه هوشمندان در میان جامعهی خود قیام میکنند و آنان را نابود میکنند. بنابراین هوشمندی آدمی به جای حفظ بقای خود، سبب استهلاک دارندگان هوشمندی شده است".
0 نظر