موبی دیک قصۀ نبرد ناخدا آخاب با وال سفید است. این گفتۀ موجز دربارۀ فوق العاده ترین اثر قرن نوزدهمی ادبیات آمریکا، ای بسا گویای همه چیز و هیچ چیز باشد. موبی دیک چیست؟ قصۀ بزرگ دریاست. گزارش نامۀ بزرگی دربارۀ صنعت والگیری. سرودنامۀ بزرگی دربارۀ طبیعت و دسترنج و شأن و شوکت آدمی. اثر رمزی بزرگ دربارۀ سرنوشت بشری. پیشگویی رویدادهای قریب الوقوع در دوران ما. برشی عمیق در لایۀ معنوی و سیاسی ایالات متحده. پس آنگاه وال سفید تناور از اقیانوس برمی خیزد، همان مطلوب و مخلوق آخاب، در جست و جوی کسی نه اما جاودانه شناور، همه جا حاضر و سرمدی در زمان. تهیگاهش بیشۀ نیزه و سنان؛ پیکر خط خطی اش به رنگ کفن؛ آرواره اش تاب خورده؛ پیشانی اش سفید و پرشکنج؛ کوهانش هرمی و سفید و مجرد و بی شکل و بری از خطا و فساد، پیکر عظیم جثۀ رنگی که شامل جمله رنگ هاست: رنگ بی رنگی… ملویل ما را در برابر این معمّا قرار می دهد. گزین کنید – نویسندۀ موبی دیک این را به ما می گوید. بین خود و برادرانتان یکی را اختیار کنید. راه نخست، مزّین به نقش خودپرستیدن، به غیر حقیقت راه می برد، و به آوارگی عالم و آدم و خودت. راه دوم تو را از حالت مخاطره آمیزت به سمت رستگاری راستین می برد، به سمت شناخت عالم و آدم، به سمت اتکای تو به ایشان و اتکای ایشان به تو. این است نقطۀ عطف دوگانه ای که زندگی در اختیار دارد. گزین کن. این است خط مرزی استوا بر روی سکۀ طلا. این است داستان نبرد ناخدا آخاب با موبی دیک، آن وال سفید.
0 نظر