نویسنده : ابوالمعالی نصرالله منشی گردآورنده : رضا انزابینژاد کلیله و دمنه در اصل کتابی هندی است که در زمان ساسانیان به زبان پارسی میانه ترجمه شد. در این کتاب حکایتهای گوناگون به زبانی پندآمیز به نگارش درآمده است. بیشتر این کتاب از زبان حیوانات نقل شدهاست. نام این کتاب از نام دو شغال به نامهای کلیله و دمنه گرفته شده است. بخش بزرگی از این کتاب به داستان این دو شغال اختصاص دارد. اصل داستانهای این کتاب در هند و در حدود سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد اتفاق افتاده است. درباره کتاب : قدمت این شاهکار ادبی به حدود دو هزار سال قبل میرسد و زبان اصلی آن سانسکریت بوده است، تا اینکه در دورهی ساسانیان ابوالمعالی نصرالله منشی اقدام به بازگردانی آن به فارسی کرد. ترجمه برای درک بهتر و خوانش روان صورت گرفت، و ابوالمعالی نصرالله منشی به مفهوم و محتوای کلیله و دمنه وفادار ماند. کلیله و دمنه داستانهای عبرت آموزی است که میان نسلهای مختلف نقل شده و به دست ما رسیده است. این داستان ها معمولا به هم مرتبطاند و درمورد حیواناتی هستند که در اجتماع کنار هم قرار گرفته اند؛ و مانند همهی جوامع، آنها نیز با هم صحبت می کنند، با یکدیگر دعوا میکنند، همدیگر را یاری می دهند و گاهی اوقات علیه یکدیگر دسیسهچینی می کنند. به عبارتی فضایی که کلیله و دمنه در آن حضور دارند، نمونهای از جوامع انسانی با نماد های مختلف است، که حکایت های آموزنده ای را به خوانندگان منتقل میکنند. نکته جالبی که در مورد ترجمه این اثر قابل توجه است این است که، تا سالهای زیادی مردم تنها کلیله و دمنه را ترجمه نصرالله منشی میدانستند؛ اما برخلاف باور عموم سالها پیش در کتابخانه سرای استانبول ترجمه فارسی دستنویسی از محمدابن عبدالله بخاری پیدا شد که باعث شده نظر مردم در مورد ترجمه نصرالله منشی تغییر کند؛ بهترین نکتهای که درمورد این ترجمه جدید می توان یافت بدون دست نبردن بر اصل داستان است که این نکته نظر بسیاری از صاحب نظران ادبی را در مورد کلیله و دمنه برانگیخت. از ویژگیهای جالب کتاب کلیله و دمنه که مهارت نویسنده را نشان میدهد، تو در تو بودن حکایتهای آن است. نویسنده شروع به تعریفکردن یک حکایت میکند، سپس متناسب با موضوع، داستان دیگری یادش میآید و شروع به تعریفکردن آن میکند و این چرخه تقریبا تا پایان کتاب ادامه مییابد و به این ترتیب این حکایتها پر میشود از داستانهای ریزهمیزه و شیرین، بعد با دقت فراوان شروع به بستن هر یک از داستانها میکند تا برمیگردد به قصهی اصلی. اینطور میشود که شما با خواندن یک حکایت، کلی قصهی فرعی هم میخوانید.
0 نظر