کتاب اندیشه دور و دراز رسالهای داستانی از محمدعلی فروغی، ادیب و سیاستمدار برجستۀ ایرانی است. او این کتاب را در ۱۳۰۶ نوشت و در استانبول منتشر کرد. در میان نوشتههای او، این رساله کمتر شناختهشده است. این رسالۀ داستانگونه روایتی نوآیین، تأملبرانگیز و پیشگویانه از پیشرفتهای علمی و ترقیهای فناورانۀ بشر است که وضع زندگی او را به کلی دگرگون میکند. ماجرا از یک صحنۀ ساده آغاز میشود. شخصیت اصلی که راوی داستان است در تالار یک مهمانی کتابی میبیند و سرگرم خواندن آن میشود. هنگامی که بهشوخی، کتاب خواندن او در آن جمع را تذکر میدهند و میگویند ای کاش کتاب برمیافتاد تا از دست شما آسوده میشدیم، راوی هم آرزو میکند که همین اتفاق بیفتد. این مکالمه فرصتی پیش میآورد که حاضران از فضای مطایبه به بحثی جدی و دراز کشانده شوند و ایدههای خود را برای آیندۀ بشر به زبان آورند. آنها گمانهایی را دربارۀ رویدادهای هنوز نیامده، بر پایۀ دانستههای علمی میپرورن
0 نظر