نویسنده : ماری اندیای ترجمه : حانیه رئیسزاده به جایی رسیده بودم که تمام پیام هایش را نخوانده از بین میبردم چون بهجای او شرمسار بودم از اینکه زندگی خصوصیِ آنگونه ناگوارش را برایم افشا میکرد و من چهکاری از دستم ساخته بود درمقابل وحشیگری شاگردهای دیگر که عزمشان را جزم کرده بودند که از دانیِلّا دریچه اطمینانی بسازند تا اشتیاقشان به شقاوت از راه آن تخلیه شود چهکاری از دستم ساخته بود درمقابل این وسوسۀ خودم تا بگذارم از گوشت تروتازۀ دانیِلّا سیر بخورند وقتی دراینصورت اطمینان مییافتم که به تن پیرِ بارها و بارها زجرکشیده من بیاعتنا میشوند بههیچطریقی نمی توانستم سرنوشتم را به سرنوشت دانیِلّا پیوند بزنم بدن باوسواس شکلگرفتهام را به بدن وحشی دانیِلّا پیوند بزنم در روآیان دانستم که چگونه برای خودم شخصیتی بسازم که با آن قبلی فرق شایانتوجهی داشته باشد
0 نظر