نویسنده : حامد اسماعیلیون رمان روایت زندگی دندانپزشک جوانی به نام «داتیس الماسی» است، که پس از اتمام تحصیل در دانشگاه تبریز و گذران دوره طرح در شمال کشور، میان دو راهی ادامه تحصیل یا طبابت، دومی را انتخاب میکند. خود داتیس در اوایل رمان درباره انتخابش اینگونه میگوید: «من، داتیس الماسی، در راه پر فراز و نشیب جستن علم یا پر کردن جیبها با کمال شرمندگی و در اوج عرقریزان روح، دومی را، بله، دومی را انتخاب کردم. نقطه.» مشکل امتیاز برای گرفتن پروانه طبابت او را به شهرکی در حاشیه تهران میکشاند، شهرکی به نام ساسنگ که نمیتوانید در نقشه تهران پیدایش کنید، چون «نقشه را که باز میکنی نمیبینیاش. آنجا که منطقه هجده تمام میشود اثر «سین» اش پیداست اما باقی ساسنگ میافتد بیرون.» رمان دکتر داتیس شامل هفت فصل است که پنج سال زندگی و کار داتیس در شهرک ساسنگ را روایت میکند. فصلها با عناوین ابر، آفتاب، باران، تگرگ، رنگینکمان، برف و مهتاب نامگذاری شدهاند که احتمالا بیانگر تغییراتی هستند که در موقعیت راوی در ساسنگ رخ میدهد.دکتر داتیس، از همان سطرهای اول با ارایه جغرافیایی ناروشن از شهرک حاشیهای که راوی به آن پا میگذارد، تکلیفش را با خواننده روشن میکند و نوید آندست رمانهایی را میدهد که این روزها در ادبیات ایران نمونهاش زیاد نیست؛ اینبار نه از گفتوگوهای کافیشاپی خبری هست و نه از مردی دستبهدهان که کیف به دست برای خیانت به همسرش از خانه بیرون میرود. صحبت از عصیانهای نوجوانانهای که دست آخر با برگشت به خانه پدری ختم به خیر میشوند هم نیست. داتیس الماسی – راوی رمان – پزشکی است جوان، از طبقه متوسط که خیلی زود دستش آمده که باید در زمین حریف بازی کند. زمین دیگری. زمینی که از آن او نیست و شهرکی است چهلتکه در نقطهای خارج از محدوده. جایی در حاشیه تهران که داتیس الماسی یک جورهایی در آن وصله ناجور است و حتی نام کوچکش هم که نام یکی از سرداران هخامنشی است به آسانی از در تنگ «ساسنگ» - جایی که راوی آنجا مطبش را دایر کرده – رد نمیشود، چنانکه پای تبلیغات انتخاباتی برای رفتن به شورای شهر که وسط میآید، راوی را مجبور میکنند که در اعلانهای تبلیغاتیاش به جای داتیس، از نام فرید استفاده کند. این، وصله ناجوربودن اما به گونهای نیست که راوی و مردم ساسنگ را به مواجهه صریح و مستقیم با یکدیگر وادارد.
0 نظر