(یک داستان نه چندان بلند) نویسنده : میلاد روشنی پایان اولین نوولای میلاد روشنی پایان دربارهی میرایی و جاودانگی است. این اثر همچون کوه یخی از مفاهیم و تصاویر است. آقای بادیاری خودکشی کرده و خانوادهاش در بهتاند. اعضای خانواده هرکدام راهی برای کنار آمدن با این مرگ پیش میگیرد و به دنبال دلیلی برای این تصمیم پدر میگردد. کوچکترین پسر بادیاری اما به دنبال علتی ریشهایتر است؛ خودش را در باغ خانوادگی حبس میکند و عهد میبندد که تا وقتی قصهای ننوشته بیرون نیاید. نوولای در اهمیت مرگ بیمورد آقای بادیاری همچون باغ بزرگ و کهنی است که هر شاخهی درختش سرانگشت اشارهای است به دری نیمهباز. پشت هر درش هزارتویی است با دیوارهای آشنا اما گیجکننده. همین ویژگی غریب باعث شده تا با داستانی جذاب و تودرتو مواجه شویم. روشنی پایان با استفاده از مفاهیم عرفانی و فلسفی داستانی پرداخته که یادآور نمونههای اعلای رئالیسم جادویی است.
0 نظر