نویسنده : بهناز علیپور گسکری «آن جوش لعنتى مثل مگس، سمج، نشست روى گوش راستت. یعنى نشست روى زندگى ما و لابد دستهایش را به هم مالیده بود براى لقمهی لذیذى که پیدا کرده بود. فریان! همان موقع که چشم باز کردم و دیدم هر بار یک جاى تنت را مىبرند، زندگىام بود که تاراج مىشد. دلم نمىخواست بشنوم آن طور با تحملى که از دردت گذشته بود، بگویى: «گوشم را مثل سگ بریدند.» اما من دم به دندان گرفته بودم و مىجویدم. وقتهایى که از بیمارستان مىآوردمت و به اتاقت راهم نمىدادى کسى به فکر من بود؟ بعد روزنامه را جلو صورتت مىبردى تا ببینم چه جور دماغ و پلکهایت ناسور مىشوند. نمىشد که تا همیشه خودت را قایم کنى. در اتاق را که باز مىکرد، پوستهاى تن مرد بلند مىشدند و دوباره آرام روى قالیچه و پتو مىنشستند. عین مار پوست مىانداختى. ذله مىشدم بس که جارو مىکشیدم...» کتاب مجموعهی نه داستان است و جایزهی کتاب سال پکا را به طور مشترک با اثر دیگری دریافت کرده است. مجموعه داستان تحسینشدهی «بهناز علیپور گسکری» که برای او جوایز «یلدا»، «پکا»، «پروین اعتصامی» و «مهرگان ادب» را به همراه داشت و نامزدی در بخش نهایی جایزهی «هوشنگ گلشیری» مشتمل بر 9 داستان است با مضامین عمدتا اجتماعی که نگاه زنانهی نویسنده در آنها به شدت بارز است.خود داستان «بگذریم» در قالب نامهای روایت میشود که مدیر مدرسهای از یک آموزگار منفصل از خدمت دریافت کرده است.
0 نظر