نویسنده : آنیتا شورنو ترجمه : سپیده آذر داستانی زیبا و دل نشین به زبانی کودکانه در ارتباط با نیکلاس که هر ساله پس از خواندن نامه ی بچه ها و بسته بندی شکلات ها و بیسکویت ها به همراه دوستش راهی جنگل می شد تا آنها را به دست بچه ها برساند؛ اما امسال دوستش مریض است و نمی تواند همراهش بیاید و فانوس بگیرد تا راه را گم نکند بنابراین خیلی ناراحت است،گربه اش که از این موضوع با خبر است پیش حیوانات جنگل می رود و از آنها کمک می خواهد؛ در نهایت موش پیشنهادی می دهد… هدف اصلی کتاب پیش رو آموزش فکر کردن و مشورت گرفتن به کودکان در مواقع بروز مشکل است. گزیده ای از کتاب : هوا خیلی سرد بود به همین دلیل جغد پیشنهاد داد که هرکسی به خانه ی خودش برود و در آنجا فکر کند. همه موافقت کردند وبا عجله به راه افتادند. موش کوچولو تند تند راه می رفت او فکری کرده بود…هنوز مدت زیادی از برگشتن او به خانه نگذشته بود که شروع کرد به اره کردن و سمباده کشیدن.
0 نظر