(و دیگر دستنویسهای منتشر نشده) نویسنده : مارسل پروست ترجمه : محمدمهدی شجاعی سرانجام به ما رسیدند، این هفتادوپنج برگ که مدتها از نظرها پنهان بودند، مدتها منتظرشان بودیم و دیگر به افسانهای بدل شده بودند! میشله در مردم افسوس میخورد که نابغه ردهای تکوین آفرینشش را از بین میبرد: «نادر است که سلسلهای از طرحهای اولیه را نگه دارند که اثر را به وجود آوردهاند.» تاریخنگار درپی آن است که آنِ بیهمتای خلق اثر را دریابد، همان «آنِ قدسی» که در آن اثری سترگ میجوشد و رخ مینماید. اینجا ما به آن «آنِ قدسی» نزدیک میشویم. یکی از بزرگترین محاسن این صفحات این است که اولین چیزهایی هستند که نوشته شدهاند، هرچند آخرین چیزهایی هستند که به ما رسیدهاند. زمانی که ویراستاران پلئیاد و پژوهشگران ایتاُاِمـساناراس میکوشیدند تا از خلال چینهها و لایهها و ردهای متوالیِ آن، تاریخی از متن پروست ارائه دهند، به این اولین مرحله دسترسی نداشتند. مثل باستانشناسان در زیر کاتدرالی گوتیک درجستوجوی یک کلیسای کوچک مروونژی یا رومی بودند.
0 نظر