نویسنده : سعید بهزاد کتاب حاضر، داستانی است از زندگی دختر جوانی که پس از ورود به دانشگاه ناخواسته درگیر جمعها و گروههای نامناسب میشود. نویسنده در این داستان سعی دارد زندگی دانشجویی جوانان ایرانی و مشکلات آنها را به تصویر بکشد و خواننده را با احساسات تکتک شخصیتهایش همراه کند. در داستان میخوانیم:«بیشتر بچههای کلاس بودند، شاید صد نفر، غالباً با دوستانشان آمده بودند. فقط من و دو سه نفر دیگر تنها بودیم. تمایلی به آمدن نداشتم، هم راه دور بود و هم درکل از این برنامهها خوشم نمیآمد».
0 نظر