نویسنده : پگاه ایرجی "نصرت" دلباختهی "لیلی" با گذشت سالها هنوز عشق خود را به حرارت روز اول حفظ کرده و با خاطرات وی به زندگی ادامه میدهد. او با وجود داشتن همسر و فرزند هنوز یاد لیلی را زنده نگاه داشته و در گوشهی خرابهای، که روزگاری تعمیرگاه بوده و اولین بار لیلی را در آن محل ملاقات کرده، زندگی میگذراند. او با گذشت زمان، تقدم و تاخر خاطرات ساعتها و روزها را فراموش کرده و در خلسه فرو میرود. نصرت هنوز در روزهای عاشقی، خواستگاری، جواب رد پدر لیلی، بهیار شدن دختر و رفتن و بازنگشتنش زندگی میکند و همسرش ناامیدانه برایش غذا میفرستند تا مبادا از گرسنگی بمیرد. کتاب حاضر علاوه بر داستان نصرت لیلی، دربردارندهی 6 داستان کوتاه دیگر با عنوان پوتین؛ مهرهی خلاص؛ نگاتیو؛ خبر شمسون؛ خروس؛ و حکایت عشق به خرس است.
0 نظر