نویسنده : دانیل استیل ترجمه : شهناز مهدوی این کتاب روایتگر ماجرای زندگی نویسنده ای به نام بیل است که روزگاری برای فرار از فقر و کسب درآمد شروع به نوشتن فیلمنامه ای کرد که او را به موفقیت بالایی در کارش رساند و بعد از آن که در صدر برنامه های تلویزیون جای گرفت تمام وقت بیل را مصادره کرد. بیل حالا به سریالی که خالقش بود آن چنان متعهد و وابسته بود که کم کم از زندگی خانوادگی اش غافل شد و این غفلت، جدایی او و همسرش را رقم زد و فاصله ای میان او و فرزندان خردسالش ایجاد کرد که رنج آن همواره بروجودش خیمه می زند. تا جایی که تصمیم می گیرد دیگر هیچگاه خود را به عشق دچار نکند تا با پیامدهای سنگین آن مواجه نشود. آقای نویسنده همین طور به زندگی اش ادامه می دهد تا اینکه با زنی به نام آدریان آشنا می شود. گزیده ای از کتاب : فکر می کنم اگر موجودیت یا موقعیت کسی واقعا در خطر باشد، باز هم بستگی به قدرت و استقامت او دارد که عقیده اش را حفظ کند یا جا بزند. گاهی آدم واقعا نمی تواند از اعتقاداتش ذره ای منحرف شود و اصلا هم مهم نیست که دستاوردش تا چه حد از نظر طرف مقابل و حتی توده مردم بی ارزش است. می دانی که آدم هرچه پا به سن می گذارد باید معتدل تر بشود، از جهتی من هم همینطور شده ام. من سی و نه ساله ام و الان نسبت به سابق خیلی بردبارتر و با گذشت تر شده ام ولی هنوز معتقدم برای دفاع از باورهایم باید محکم بایستم. مسلما این کار برایم جایزه ای به ارمغان نمی آورد ولی همین که دوستانم می دانند که می توانند روی من حساب کنند و هیچ وقت حسابشان غلط در نمی آید، برای من بهترین دستاورد است.
0 نظر