صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود/ثبت نام

آن سوی رود میان درختان (میراث همینگوی 7)،(شمیز،رقعی،افق)

کد شناسه :43693
  • عنوان کالا :
    آن سوی رود میان درختان (میراث همینگوی 7)،(شمیز،رقعی،افق)
  • شابک :
    9789643696610
  • ناشر :
  • مولف :
  • مترجم :
  • نوبت چاپ :
    4
  • سال چاپ :
    1402
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شمیز
  • تعداد کل صفحات :
    288
  • وزن :
    328
  • درباره کتاب :
    آن ‌سوی رود میان درختان نوشته‌ی ارنست همینگوی بزرگ است که در سال 1950 منتشر شد. این داستان پیش‌از انتشار در قالب یک کتاب، به‌صورت داستان دنباله‌دار در مجله‌ی کازموپولیتن منتشر شد. همینگوی عنوان کتاب را از آخرین کلمات ژنرال توماس استون‌وال جکسون، از فرماندهان اصلی جنگ‌های داخلی آمریکا در جبهه‌ی ایالت‌های جنوبی الهام گرفته است. جکسون پیش‌از مرگ گفت: «بیایید به آن‌سوی رود برویم و زیر سایه‌ی درختان استراحت کنیم.» داستان چنین آغاز می‌شود: کلنل ریچارد کنتول، افسر پنجاه‌ساله‌ی ارتش آمریکا، در پایان جنگ جهانی دوم برای شکار به ونیز می‌رود. معلوم می‌شود که در آستانه‌ی مرگ است و بخش اعظم رمان در قالب فلش‌بک روایت می‌شود. او درباره‌ی تجربه‌اش در جنگ جهانی اول در ایتالیا می‌گوید؛ از عشقی بدفرجام به زنی ونیزی که سی سال از خودش کوچک‌تر بود. جالب اینکه همینگوی در زمان سفرش به ونیز، با خانمی به نام آدریانا آشنا شد و سخت به او دل بست. آدریانا در واقع، الگوی شخصیت رِناتا در رمان آن‌سوی رود میان درختان است. درون‌مایه‌ی اصلی کتاب مرگ است و از آن مهم‌تر، آدم‌ها چطور با مرگ مواجه می‌شوند. جالب اینکه می‌شود سرِ نخی میان آن‌سوی رود میان درختان اثر همینگوی و مرگ در ونیز اثر توماس‌مانِ کبیر را یافت. همینگوی کارش را نخست به‌عنوان ژورنالیست و بعد، داستان‌نویس آغاز کرد. همین است که او با چیره‌دستی، از کمترین‌ها بیشترین مفاهیم را بیرون می‌کشد. همینگوی زبان را در اختیار خود داشت، فراز و فرود داستان‌ها را بلد بود و جز واقعیت چیزی به مخاطبش نمی‌گفت؛ او نویسنده‌ای صادق بود که در فضای میان خطوط داستان‌هایش، آنچه تعریف می‌کرد ورای واقعیت بود؛ او از عمیق‌ترین ترس‌ها و دلهره‌ها و آرزوهای انسان می‌گفت و برای همین است که سال‌ها پس‌از مرگش، همینگوی هنوز نویسنده‌ای اثرگذار در تاریخ ادبیات جهان است.
  • قيمت :
    2,650,000 ریال
موجود نیست

نویسنده : ارنست همینگوی ترجمه : اسدالله امرایی نمی‌دانم چقدر فرمانده از دست دادیم و جایگزین کردیم و باز از دست دادیم. آن‌ها نه درست‌کردنی‌اند، نه کاشتنی که مثل سیب‌زمینی از این طرف بکاری از آن طرف سبز شود… یادم هست وقتی تیر می‌خورند فکر می‌کردیم اگر همان جا با گلوله خلاص‌شان کنیم، راحت‌تر از این است که برشان گردانیم به عقب.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر