نویسنده : بختیار علی ترجمه : سردار محمدی. داستان فرزند دوم زنی است که دیگران او را به تمسخر تک فرزند دوم مینامندش و پس از قتلش هر کدام از شاهدان از زاویه دید خود به روایت بخشی از واقعه ی قتل او میپردازند. جریان داستان به شدت تحت تاثیر شرایط اجتماعی نویسنده، یعنی دوران دیکتاتوری صدام میباشد. مرگ اشرف مرگی سیاسی است، او به دست عده ای از دوستان و مردم کشته می شود و نویسنده کتاب آن را شبیه به مرگ دوران کودکی خویش میداند. گزیده ای از کتاب : مادربزرگ! سال ها است که می پرسی چرا او تا آخر هیچ دختری را دوست نداشت؛ دلیلش آن تازی های درنده بودند. با دست کشیدن از دختران، جانشان را حفظ می کرد. امروز پس از ده ها سال از آن روزها، هنوز در صندوقچه ی دختران این شهر، نامه های پر از اشک سعید پیدا می شود. آن روز میان پس مانده ی هفت روزه ی کارناوال مرا به دنبال خود به سوی اتاقی می کشید. زمانی که خواستم خاطره ی آن شب و آن اتاق و راه ها و گوشه و کنارهایش را برای خودم زنده کنم، به آن جا برگشتم، اما هیچ اثری پیدا نکردم.
0 نظر