صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود/ثبت نام

دیالکتیک جدید و سرمایه (شمیز،رقعی،پژواک)

کد شناسه :42293

نویسنده : کریستوفر جی.آرتور ترجمه : فروغ اسدپور کریستوفر جی.آرتور با بررسی ساختار منطق هگل و سرمایه مارکس در " دیالکتیک جدید و سرمایه" معتقد است شاید مارکس فقط منطق هگل را ­چون ابزاری کمکی برای ارائه و توضیح مطلب خود برگزیده باشد، اما این چارچوب منطقی اهمیت هستی­ شناختی دارد. آرتور با درک اهمیت و خاص بودن اقتصاد پولی در "دیالکتیک جدید و سرمایه" نشان می دهد که در واقع بین «ایده»ی هگل و روابط ساختاری کالاها، پول و سرمایه همبستگی وجود دارد، اما این همبستگی فقط به دلیل خصوصیت‌های بسیار ویژه اقتصاد پولی ایجاد میشود. در این کتاب آرتور دیالکتیک مارکس را هم هنگام ایجابی و انتقادی می داند که نشان می دهد پول موجب گسترش عظیم فعالیت اقتصادی فراسوی معاملات پایاپای شده است، و در همان حال نشان می دهد که نظام پولی ما را تابع سلطهی نیروهای بیگانه میکند: دیالکتیک صرفاً ایجابی نشان می دهد که سرمایه چگونه تمام عناصر زندگی اقتصادی را تابع شکل‌های خود میکند و با تسخیر عرصه ی ارزش مصرفی و شکل دادن به آن به قدرت مطلق تبدیل می شود. جنبه ی انتقادی دیالکتیک نشان می دهد که سرمایه در سویه ی ارزش مصرفی با دو «دگر» خود مواجه است که نمی تواند به شکلی هگلی و به نحو موجهی ادعا کند که صرفاً جنبه هایی از خویشتن آن به شمار می روند. دگرِ بیرونیِ سرمایه طبیعت است که سرمایه با سرعت وحشت‌آوری در حال نابودی آن و درواقع نابودی مبنای مادی خویش است. پرولتاریا، این مخلوق سرمایه، دگرِ درونی سرمایه است که بالقوه قادر به واژگون کردن آن است. در روایت دیالکتیکی آرتور در قلب رابطه ی سرمایه شاهد تصادم بین آرمانیت (ideality) سرمایه و مادیت کار زنده هستیم. این تصادم تنش ساده ی دو مکان نیست (همچون یک مسابقه ی مشت زنی) که در چارچوب آن کار در مقابل رقیب خود برای تخصیص ارزش جدید بایستد. علت این است که کار وقتی همچون کار مزدی تعیین شد خصیصه‌ای درونی از رابطه ی سرمایه و حالتی واقعاً تابع در برابر سرمایه دارد؛ اما همیشه به علت سرکشی مادی‌اش در برابر تقلیل جایگاهش به منبع محض انباشت سرمایه در سرمایه و علیه آن است.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر