(غزل متن) نویسنده : احمد حسینی شعری از این کتاب : ترسیدهای از عاقبت انقلابها وقتی که شهر پر شده از ناحسابها تن میدهی به جبر خود و جبر جامعه تن میدهی به مصلحت انتخابها پر میکنی تمام مرا با تمام خود تا ماههای حادثهات را خشابها خالی کنند بر سر تنهاییام ولی دارد که شعر میشود از من کتابها بین زنان شهر قدم میزنم تو را وقتی که طعم چشم تو دارد شرابها هی مست میکند که تو را سر کشیدهام هی نعره میشوی وسط انقلابها
0 نظر