نویسنده : دیزی میدوز ترجمه : شادی دبیری کریستی تیت و ریچل واکر مشغول بسته بندی کردن هدیه ی تولد شارلوت، دوست کریستی بودند. کریستی روبانی به دور جعبه بست و گفت: «این هم از این. شارلوت حتما خیلی از این تل سر نقره ای خوشش می آید. خیلی خوشگل است.» خانم تیت از پایین پله ها داد زد: «دخترها! حاضر شدید؟ من و پدر تا دو دقیقه ی دیگر می رویم!» کریستی گفت: «الآن می آییم مادر!» بعد رو به ریچل کرد و لبخندزنان گفت: «باورم نمی شود دوباره داریم به میهمانی می رویم. تو چی؟»
0 نظر