نویسنده : دیزی میدوز ترجمه : شادی دبیری کریستی تیت از پنجره ی مینی بوس برای مادرش دست تکان داد و گفت: «خداحافظ مادر!» مینی بوسی که بچه های گروه دختران پیشاهنگ سوارش بودند از کنار کلیسا به راه افتاد. ریچل واکر، دوست صمیمی کریستی هم داد کشید: «خداحافظ خانم تیت!» مینی بوس داشت از میان دهکده می گذشت که ریچل رو کرد به کریستی و با خوشحالی گفت: «چه قدر سرپرست گروه تان ماه است که به من اجازه داد به اردوی گروه دختران پیشاهنگ بیایم.»
0 نظر