نویسنده : مسعود جعفری شعری از این کتاب : «چقدر حس زلالیست عاشقت باشم/ شریک خلوت شبهای خاطرت باشم/ چقدر با تو قشنگ است منتظر ماندن/ قطار باشی و من هم مسافرت باشم/ قرار باشد و بوسه، درخت باشد و برگ/ به کوچه کوچهی پاییز، عابرت باشم/ سکوت باشی و خواهش، کلید باشم و در/ شراب باشد و بستر، مجاورت باشم…!/ همین دو جملهی کوتاه راز خوشبختیست:/ به خاطر تو بمانم… بخاطرت باشم»
0 نظر