نویسنده : میلاد ظریف کتاب کفن خاکستر مملو از تصاویر بدیع و تکاندهنده است که وجهی سورئالیستی به برخی از داستانها میدهد. این تصاویر به مانند پازلی از یک کابوس تکاندهنده هستند. زبانی یکدست و داشتن نیمنگاهی به مفاهیم بومی. میتوان گفت مجموعهی در کفن خاکستر، اثری قابلتأمل و خواندنی دانست؛ اثری که کفنی به رنگ سبز زندگی را میتوان بهخوبی در آن دید. داستان «امکلثوم را شط برد» در نهایت اختصار و با تکنیک نامهنگاری روایت میشود. در این داستان میلاد ظریف کوشیده فضای جنوب کشور را در داستان خویش در مقابل فضای تهران به تصویر بکشد. داستان با تعلیق مناسب خود مخاطب را درگیر میکند و در نهایت با پایانی تکاندهنده داستان به پایان میرسد. عنصری جالبتوجه در این داستان بیماری شخصیتهای زن است. موردی که این اثر را تبدیل به یک اثر خواندنی میکند، رویکرد بیمارگونه به جامعهای است که افراد در آن بهناچار از خانه و زندگی خویش رانده شدهاند. نویسنده جنگ را مولد بیماری و فروپاشی روانی افراد میداند. اوج این امر را شاید بتوان در داستان «یک تکه دیوار پلیتی پالایشگاه» دید. در پایان این داستان رفتهرفته فاصلهی میان مباحث مختلف واقعگرایی و فراواقعگرایی گویی از میان میرود و داستان دارای وجوهی فراتر از بیان یک داستان ساده با رویکرد در مورد جنگ میشود.
0 نظر