نویسنده : مرگان متسن ترجمه : مائده گلچینعارفی ایمی کاری سال بدی را پشت سر گذاشته و انگار قرار هم نیست اوضاع بهتر از این که هست بشود. ایمی مجبور است ماشینشان را از کالیفُرنیا به ساحل شرقی برساند. این وسط فقط یک مشکل هست: بعد از مرگ پدرش، ایمی نمیتواند پشت فرمان بنشیند. راجر از راه میرسد؛ پسرِ یکی از دوستهای خانوادگی که برخلاف انتظارِ ایمی بامزه و مهربان و... فوقالعاده جذاب از آب درمیآید. راجر مسیری «باصفا»تر در ذهن دارد. این طور میشود که ایمی ناگهان خود را در سفری جادهای به درازای یک عمر مییابد. در طول سفر ایمی و راجر صمیمیتر میشوند و ایمی کمکم درمییابد که گاهی باید گم بشوی تا راه خانه را پیدا کنی...
0 نظر