نویسنده : جرالدین مککاگرین ترجمه : شهلا انتظاریان پپر در صبح روز تولد چهارده سالگیاش و دو دقیقه پس از هشیاری کامل میفهمد که آن روز، همان روزی است که قرار است بمیرد. ولی پپر برای مردن آمادگی ندارد. بنابراین کشتیاش را به دریای ماجراها میاندازد و هر فاجعه و ضرب و شتمی را به جان میخرد. اما با آن همه سرنخ و بلواهایی که پشت سر خود به جا میگذارد، آیا میتواند لااقل برای مدتی هم که شده از سرنوشتش فرار کند؟ در فرار او همراه شوید، البته اگر تحمل و قدرتش را دارید و...
0 نظر