نویسنده : احمد آرام با خودم گفتم باید به این سفر بروم و میدانم چیزی از این بیرحمانهتر نیست. پس بیجهت نبود که از سرشوق، ریشم را با دقت تراشیدم، دندانهایم را مسواک زدم و توشهی مختصری در ساک دستیام چپاندم. میروم به شهری که شب، ناگهان سر میرسد و بدون ملاحظه تاریکیاش تمام چشماندازهای دریایی را مخدوش میکند. حلزونهای پسر را احمد آرام نوشته است. او در این رمان با وفاداری به سبکی که بعد از سالها به آن رسیده، داستانی عاشقانه را روایت میکند. آرام در حلزونهای پسر مثل همیشه روی خط باریکی میان داستان تجربی و روایتی کلاسیک حرکت میکند و با به کار گیری مولفههایی از ادبیات جنوب، رنگ و لعاب تازهای به کتابش میبخشد.
0 نظر