نویسنده : یدالله رویایی بسیارِ این شعرها منتشر نشده هستند. شعرهایی که نخواستند وارد دیگر کتابهای من بشوند، و کتاب بشوند. چرا که موضوعی در خود نداشتند، و خود موضوعِ خود بودند: شعرِ لغت، شعرِ لوگوس، لوگوسِ تنها! پس اینکه این شعرها توانستهاند اینجا کنار هم بیایند و کتاب بشوند، از تداومِ چیزی در من، و از تداومِ من در چیزی، خبر میدهد. و مرا به فکر میبرَد که چرا آن «چیز»، هیچوقت نامِ خودش را با من نگفت . این فکرها را که میکنم بیشتر دلبستۀ این کتاب میشوم، کتابی که به عمر میمانَد، و مثل عمر غنیمت. الآن هم که به نسخۀ خطّی آن نگاه میکنم خطی از عمر ِرفته در آن میخوانم، که انگار کتاب در دستهای من مثل من در دستهای کتاب شده است، منی که زیرِ پای لغت له شد. و ندانست.
0 نظر