نویسنده : ژوئل اگلوف ترجمه : اصغر نوری ژوئل اِگلوف (1970) نویسندهی رمان منگی پس از تحصیل در رشتهی سینما، به فیلمنامهنویسی روی آورد، اما اکنون خود را وقف نوشتن کرده است. اولین رمان اِگلوف، ادموند گانگلیون و پسر، توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در سال 1999 برندهی جایزهی الن فورنیه شد. اثر حاضر، یا رمان منگی او نیز در سال 2005 جایزهی لیورانتر را دریافت کرد. نشر افق این کتاب را با خریدن حق انتشار در ایران به چاپ رسانده است. «منگی» طنز سیاهی است از زندگی شهرنشینی انسان مدرن؛ انسانی که پیش از آنکه از بحران پیرامونش باخبر شود، به آن عادت کرده است. انسانی که در بحبوحه سرسامآور ماشینیسم مرگ-زندگی را زیستن تلقی کرده و اگرچه مفهوم زندگی و مرگ رنگ باخته و تغییر هویت دادهاند، اما انسان مدرن همچنان برای بقا میکوشد. ژوئل اگلوف در این رمان نگاه تند و تیزش را به تمام جنبههای زندگی انسانی در احاطه صنعت دوخته و عادت به زندگیکردن را با نگاهی طنزآمیز به نقد میکشد. منگی داستان مردی است که با مادربزرگش زندگی میکند و گویا که درواقع با او همخانه است. او در یک کشتارگاه کار میکند و هر روز با درچرخه مسیری که تمایزش را با مسیر رفت و آمد اشباح از دست داده، طی میکند؛ مسیری پر از اشباح مردگان، پر از بوی بد که شمال و جنوب و شرق و غرب میوزند، مسیری پر از زباله و سگهای خطرناک گرسنه. زندگی راوی و تمام اطرافیانش پر از فقر و نداری و تندادن به کارهایی تنها برای گذران زندگی است -که البته نام زندگی را هم نمیتوان بر آن گذاشت-. آلودگی صنعتی و تولید زبالههای روزافزون تمام عوامل و زیباییهای طبیعت را نیز در محاصره خود گرفته و گویا گریز از آن ممکن نیست. شرایطی که به سرگیجه و گویا منگی شهروندان منتهی شده، بیآنکه خود بدانند که به این نوع زیستن گرفتارند، اما راوی بینام «منگی» تنها کسی است که از این منگی و وضعیتی که در آن گرفتار است، آگاهی دارد، باقی مردم چنان به این بوهای بد و نبودن خورشید و زبالهها و کار تهوعآور عادت کردهاند و در آن غرق شدهاند که انگار همه چیز طبیعی است؛ به همین دلیل هم هست که تنها راوی میخواهد از گورستان بگریزد، اما گویی دچار چنان رخوتی شده که فرار یا سفر او هرگز عملی نمیشود و شاید زمان باسرعت نور بگذرد و او نیز با وجود آگاهی، همچنان گرفتار این زیست-مرگی باشد. در واقع زندگی زندگان با زندگی مردگان هیچ تفاوت و تمایزی ندارد. آنها به نوعی مرگ-زیستی دچارند. نوعی از زیستن که عواطف و واکنشهای انسانی را تحتتأثیر قرار داده و در تسخیر خود درآورده است. نوعی زندگی در بوی خون و زباله و در محاصره تمام نشانههای منفعتطلبیهای سرمایهداری؛ جهانی که در آن عده اندکی در بهشت زندگی میکنند و باقی اکثریت، معنای دقیق و واقعی زندگی را از دست دادهاند؛ اکثریتی که با معنای عشق و لزوم وجودش در زندگی بیگانهاند؛ معنای لذت، شادی، رؤیادیدن، آرزو و جوانی از زندگی آنها رخت بربسته و جان آدمی بیارزش شده است. در واقع «منگی» روایتی از زندگی همه مردمان کره زمین است که نگاه تند و تیز ژوئل اگلوف سیلی آگاهی را به گوش خواننده مینوازد. ژوئل اگلوف رماننویس و فیلمنامهنویس فرانسوی که در سال ۱۹۷۰ به دنیا آمده است. او پس از تحصیل در رشته سینما، به فیلمنامهنویسی روی آورد. کتاب منگی در سال ۲۰۰۵ جایزه لیورانتر را از آن خود کرد. رمان منگی با حق کپیرایت و با ترجمه اصغر نوری در نشر افق منتشر شده است.
0 نظر