صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود/ثبت نام

بیگانه (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ25)،(شمیز،رقعی،نگاه)

کد شناسه :3543
  • عنوان کالا :
    بیگانه (ادبیات مدرن جهان،چشم و چراغ25)،(شمیز،رقعی،نگاه)
  • شابک :
    9789643510046
  • ناشر :
  • مولف :
  • مترجم :
  • نوبت چاپ :
    23
  • سال چاپ :
    1402
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شمیز
  • تعداد كل صفحات :
    152
  • وزن :
    163
  • درباره كتاب :
    «بیگانه» و «طاعون» ۲ اثر مطرح آلبرکامو است که در قیاس با دیگر کتاب‌های او بیشتر مورد بحث و مداقه بوده است. بیگانه رمانی است که سال ۱۹۴۰ به پایان رسید اما در سال ۱۹۴۲ به همت انتشارات گالیمار و با حمایت آندره مالرو منتشر شد. آلبر کامو در این رمان به یک زندگی پوچ می‌پردازد و تجربه احساس پوچی را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. راوی رمان بیگانه مرد جوان مجردی است که در الجزایر زندگی می‌کند و کارمند یک شرکت است. کسی که نام خانوادگی‌اش «مورسو» است اما نام کوچکش مشخص نیست. از گذشته مورسو چیز زیادی در کتاب آورده نشده ولی می‌فهمیم که او با مادرش در یک آپارتمان زندگی می‌کرده و پدرش را ندیده است. بعدها نیز مادرش را به خانه سالمندان فرستاده است اما این بدان معنا نیست که او مادرش را دوست نداشته و یا با او رابطه‌ای نزدیک نداشته است. مورسو باید به مراسم تدفین مادرش برود. بنابراین از رئیس خود مرخصی می‌گیرد و با اتوبوس راهی مقصد می‌شود. پس‌از بی‌تفاوتی مورسو به زمان مرگ مادرش، شوک دوم هنگامی به خواننده وارد می‌شود که می‌بیند او حتی حاضر نیست برای بار اخر در تابوت را باز کند و مادرش را ببیند. در عوض سیگار می‌کشد و قهوه می‌نوشد و…..
  • قيمت :
    1,350,000 ریال

نویسنده : آلبر کامو ترجمه : جلال آل‌احمد ،على‌اصغر خبره‌زاده کامو در مقدمه‌ای بر این رمان می‌نویسد: دیرگاهی است که من رمان «بیگانه» را در یک جمله که گمان نمی‌کنم زیاد خلاف عرف باشد، خلاصه کرده‌ام: «در جامعهٔ ما هر کس که در تدفین مادر نگرید، خطر اعدام تهدیدش می‌کند.» منظور این است که فقط بگویم قهرمان داستان از آن رو محکوم به اعدام شد که در بازی معهود مشارکت نداشت. در این معنی از جامعه خود بیگانه است و از متن برکنار؛ در پیرامون زندگی شخصی، تنها و در جستجوی لذت‌های تن سرگردان. از این رو خوانندگان او را خودباخته‌ای یافته‌اند دستخوش امواج. چگونه باید قهرمان این داستان را درک کرد که فردای مرگ مادرش ( حمام دریا می گیرد، رابطه نامشروع با یک زن را شروع می کند و برای اینکه بخندد به تماشای یک فیلم خنده دار می رود ) و یک عرب را ( به علت آفتاب ) می کشد و در شب اعدامش در عین حال که ادعا می کند ( شادمان است و باز هم شاد خواهد بود ) آرزو می کند که عده تماشاچی ها در اطراف چوبه دارش هر چه زیادتر باشد… داستان روایتِ زندگی، جنایت و افکارِ فردی به‌نامِ مورسو است که ابتدا مادرِ خود را از‌دست‌می‌دهد و سپس به‌طورِ نا‌خواسته‌ای به قتلِ یک عرب انگیخته می‌شود و… مرسو مرتکب قتلی می‌شود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ می‌دهد. داستان به دو قسمت تقسیم می‌شود : در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند و در عین حال هیچ تأثر و احساس خاصی از خود نشان نمی‌دهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه می‌یابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم می‌شود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمی‌کند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری می‌کند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادت‌های خود می‌گذراند خشنود است. همسایهٔ مرسو که ریمون سنته نام دارد و متهم به فراهم آوردن شغل برای روسپیان است با او رفیق می‌شود. مرسو به سنته کمک می‌کند یک معشوقهٔ او را که سنته ادعا می‌کند دوست دختر قبلی او است به سمت خود بکشد. سنته به آن زن فشار می‌آورد و او را تحقیر می‌کند. مدتی بعد مرسو و سنته کنار ساحل به برادر آن زن(«مرد عرب») و دوستانش برمی خورند. اوضاع از کنترل خارج می‌شود و کار به کتک کاری می‌کشد. پس از آن مرسو بار دیگر «مرد عرب» را در ساحل می‌بیند و این بار کس دیگری جز آن‌ها در اطراف نیست. بدون دلیل مشخص مرسو به سمت مرد عرب تیراندازی می‌کند که در فاصلهٔ امنی از او از سایهٔ صخره‌ای در گرمای سوزنده لذت می‌برد.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر