نویسنده : محمدرضا کاتب داستان بیترسی با شرح زندگی فردی شروع میشود که در سطور اول رمان اذعان دارد هیچگاه نتوانسته در زندگی برای خود نامی داشته باشد. او یک روز صبح در مقابل آئینه با یک «بینام کننده» مواجه میشود. فردی که با شروع بیان قصه زندگیاش برای او مشخص میشود که در تمام عمرش با گرفتن نام افراد از آنها و گرفتار کردنشان به مصائب و بیماریهایی آنها را به انواع خودآزاری و دیگرآزاریها دچار میکرده است. -- فکر می کنم هیچ چیزی بیش تر از بی ترسی نمی تواند یک زندانی را قانع کند که برگردد به جایی که حبس بوده. --البته اسم این بی ترسی صدها چیز دیگر هم هست . بی ترسی اسم دیگر همه ی آن چیز های خوبی است که ما داریم و می توانیم بهش دلگرم باشیم.
0 نظر