نویسنده : علیاکبر گودرزیطائمه گودرزی طائمه، علیاکبر، شاعری است است با پیشینۀ سه دهه سرودن و در خویش نشستن بیهیچ گلایهای از روزگار. او هم به ژرفای جان شاعر است و هم حنجرهای دارد که «هر نبشته برخواند آن را به شعر بدل کند.» و این هرگز گفتهای از سر اغراق نیست و آنان که کارنامۀ ادبی و هنری او را میشناسد، گواهیاند بر این مدّعا. سرودههای شاعر، روایتیاند از رابطۀ عشق و جهانیان و حرکت بین اشیا و واژگان شریفی که از درون جان او برآمدهاند، از این روی گودرزی از نخستین سرودههایش در سی سال پیش تا امروز که دیگر همۀ رمز و راز هستی را دیده وآزموده و به هر بهانهای آن را در نوشتههایش ثبت کرده، صادقانه با مخاطبان اشعارش دیالوگ برقرار کرده است و این بدان معنی است که شاعر در دوران سرایش خود تنها به جوهر شعر اندیشیده است. اندر میان خیل کسانی که به خویش تهمت شاعری بستهاند و تنها به مدد محفلبازیها و روابطی که دیگر سخن گفتن از آن جان فرساید میخواهند دم از شعر زنند، علیاکبر گودرزی یک شاعر ذاتی و غریزی است و سرودههایش شأن و شخصیت ویژۀ خود را دارد و صاحب شناسنامهای است که کلام او را از دیگران بازمیشناسد مداد کودکیم کوچک بود تا نیمهی انار میآمد و میشکست فردا با چشمانی تلخ روبرو میشدم انار نیمهکاره، اگر ترش هم باشد دلم نمیسوخت انار هم نمیخواستم امروز که رهایی را مینویسم و مدادم میشکند دلم میسوزد حالا دیگر این همه انار در باغ و من که دیگر دانهای را نمیخواهم دلم در بند است
0 نظر