نویسنده : نسرین ثامنی نفیسه و سیامک شخصیتهای اصلی داستان هستند که ماجرا با مراسم عقد آنها آغاز میشود. نفیسه رفتارهای عجیبی دارد که به نظر سیامک غیرعادی است. در بخشی از داستان میخوانیم: «عزیزم... بیا برایت راز دل گویم تا دلم آرام گیرد و اشکهایم دمی از جوش وخروش باز ایستد. بیا بگویم که چه سان دو دلداده حقیقی، دو قمری عاشق، دو پدیده بدیع قرن، نه در روزگاران دیرین، بل در همین قرن آتش و دود، قرن فشار و زور، با عشق بیکران خود بار دیگر همچون عاشقان تاریخ حدیث عشق را حیات بخشیدند. دوشیزه محترمه مکرمه خانم نفیسه بهرامی آیا بنده وکیلم شما را با شروط ذکر شده به عقد دائم جناب آقای سیامک حسینی درآورم؟...»
0 نظر