نویسنده : اعظم فرخزاد کتاب حاضر، دربردارندة رمانی با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. در خلاصه رمان آمده: «سپیده» دختر باهوشی است که در یک خانوادة صمیمی در تهران به سر میبرد. او، عمّهای مقتدر و مستبد در اصفهان دارد. سالها به دلیل ارث و میراث بین عمّه و پدر سپیده اختلاف بوده، امّا به دلیل بیمار شدن عمّه، پدر به عیادت او میرود. «آتیلا» پسر عمّة سپیده که شیطنتهای خاصّی دارد، خاطرات طنزآمیزی برای وی به جای میگذارد. بعد از سالها و فارغالتحصیلی در رشتة کامپیوتر، سپیده دچار بیماری میشود و در بیمارستان با پسری جوان و مبتلا به بیماری کشندهای به نام «آرمناک» آشنا شده و عشقی عمیق بین آنها به وجود میآید. آرمناک بعد از مدتی، به دلیل بیماری فوت میکند و اینبار آتیلا که تحصیلکرده و دارای هدف و انگیزه است، برای وصال با سپیده تلاش میکند. سپیده با تمایل، به ازدواج با آتیلای که هیچگاه توان بچّهدار شدن را ندارد تن میدهد و خلاء نداشتن فرزند را با عشق و محبت به کودکان بهزیستی پر میکند.
0 نظر