نویسنده : لیندا کاکرورتی ترجمه : میترا حکیم شوشتری و ... از زمانی که برا ی نخستین بار کودک عزیزمان را در آغوش میگیریم، بلافاصله با این حقیقت روبرو میشویم که او در ابعاد مختلف رشد خواهد کرد. ابعاد مختلف رشد شامل رشد بدنی، حرکتی، شناختی، اجتماعی وهیجانی است. رشد بدنی، نخستین حوزۀ رشدی در کودک است که برای ما آشکار است. کودک در آغاز لاغر و درمانده است، اما به سرعت در زیر چشم ما بزرگتر، فعالتر و مستقلتر میشود. بدن او از سری بزرگ، صورت، دستان و پاهایی چاق در نوزادی به کودکی دست و پا چلفتی و سرانجام به بزرگسال جوانی که شبیه به شما است، تغییر شکل پیدا میکند. رشد حرکتی همراه با رشد بدنی است، که در آن، او نشستن، راه رفتن، پیدا کردن تعادل، حرکتهای موزون، و سایر حرکات را میآموزد. مهارتهای حرکتی پیچیدهتر که نیازمند تفکر ویادگیری است (به بند بعدی توجه کنید)، شامل توانایی نقاشی کردن و نوشتن، فعالیتهای ورزشی، نواختن موسیقی و غیره است. حوزۀ مهم دیگر رشدی در کودکی، توان تفکر، یادگیری و ایجاد حافظه است که از آن به عنوان رشد شناختی یاد میشود. در دوران نوزادی، یادگیری به کار بردن اسباب بازی و شکلگیری بازی تخیلی، نوعی رشد آشکار است. آنچه ما از آن به عنوان عملکرد پیچیدهتر مغزی یاد میکنیم، در طبقۀ رشد شناختی، حل مسئله، فعالیتهای تحصیلی و مانند آن قرار میگیرد. عملکرد کودک در مدرسه و به دست آوردن دانش، مثالی از رشد شناختی است.عمل پیچیدۀ تکلم، در یک زبان یا بیشتر، نیازمند رشد بالای مهارتهای تفکر و حرکتی (زبان) است. حوزۀ دیگر رشدی، که در آغاز چندان به چشم نمیآید، اما به زودی اهمیت آن به اندازۀ سایر مهارتها مشخص میشود، رشد اجتماعی است.کودک این مرحله را در تعامل با مادر خود، یعنی پاسخ دادن و گرفتن محرکهای محیطی در مورد چگونگی لبخند زدن، سلام کردن به دیگران، خندیدن ولذت بردن از بودن با دیگر کودکان نشان میدهد. سپس کودک میآموزد که چگونه دوست پیدا کند، اسباب بازیهایش را به دیگران بدهد و با دیگر کودکان بازی کند. با بزرگتر شدن کودک و رسیدن به نوجوانی، او میخواهد تایید همسالان را دریافت کند، با آنها درعلایق و سر گرمیهای مشترک شرکت کند و گاهی با دیگران به رقابت بپردازد. در دوران کودکی و نوجوانی او در زمینۀ اهمیت مناسب و مربوط بودن کلام و اعمالش چیزهایی میآموزد چرا که آنها بر دیگران تأثیر میگذارند. او روشهای حل تعارضات، چگونگی شراکت در یک اسباب بازی با خواهر یا برادر، مذاکره در زمینۀ نخستین شغل تابستانی یا مدیریت چالشهایی که به عنوان یک پدر یا مادر جوان با آن روبرو خواهد شد را خواهد آموخت. رشد هیجانی به ویژه پیچیدهتر است و تمام جوانب رشدی که تاکنون ذکر شد را همراه با توانایی تنظیم احساسات با استفاده از محرکهای محیط خارجی در بر میگیرد. کودک احساسات شادی، ناکامی و تحریکپذیری را به صورت شهودی (درونی) دارد. او میآموزد که در مادر و در افرادی که هنگام بروز این احساسات او را دوست دارند، آسودگی را جستجو کند. نهایتاً او خواهد توانست خود را در چالشهای کوچک منجر به ناکامی، بدون حضور بزرگسالان آرام کند. او به عنوان یک کودک نوپا، در کنترل تکانشها و خشم خود مشکل دارد، غالباً قشقرق و پرخاشگری نشان میدهد، اما به تدریج با ارائۀ مثالهای درست، تعیین حدود و دانستن آن که او هنوز هم دوست داشتنی است، رفتارهای دیگری را از پدر و مادر خود و یا از سوی دیگر بزرگسالان تربیت کننده که قصد کمک به او را دارند، میآموزد. او شروع به شناخت این نکته میکند که بر بدنش و بر آنچه انجام میدهد، کنترل دارد. به تدریج در دوران پیش دبستانی و مدرسه، محدودیتها را بهتر میپذیرد، بر خلق و آهنگ صدایش کنترل دارد و برای رسیدن به خواستههایش از کلمات به جای حرکات (اعمال) استفاده میکند.
0 نظر