نویسنده : گارت نیکس ترجمه : مریم رفیعی آرتور خسته از اتفاقات سهشنبه عبوس در بیمارستان بسترى است. در حالیکه ماجرا را براى دوستش لیف تعریف میکند، با نگرانى منتظر «وسیله نقلیه»اى است که بانوى چهارشنبه در دعوتنامهاش قول آن را داده بود. نگرانى آرتور بیجا نیست؛ کشتىاى که از عمارت فرستاده مىشود لیف را با خود مىبرد و آرتور را در دریاى مرزى، زیر آفتاب سوزان رها مىکند! و از اینجا سرنوشت آرتور با ملوانان کشتى شبپره که مانند او در تلاشند از دست یک دزد دریایى بىرحم بگریزند، گره مىخورد. و آرتور سرانجام مىفهمد که چهارشنبه با بقیه روزهاى فردا فرق دارد...
0 نظر