نویسنده : لیلی کریمان رمان حاضر، ماجرای فراز و نشیبهای زندگی زنی با نام «رعنا» است. «رعنا» دختر زیبا و ترسویی است که بر اساس رسوم روستایی و البته با میل خود با پسرعمویش «حمید» ازدواج میکند. ثمرة این ازدواج دختری سه ساله با نام «مریم» است. حمید با تشویق یکی از اقوام با نام «داود» به همراه رعنا و مریم، به تهران میآید. حمید که مردی خوشباور و ساده است تحت تأثیر وسوسههای زنی با نام «ویانا» قرار میگیرد. با وارد شدن دیانا به زندگی حمید، او به اعتیاد مبتلا شده و باعث میگردد رعنا نیز به ایدز مبتلا شود. این اتفاقها سالهای سیاه و سختی را برای رعنا که عاشق حمید است رقم میزند. مانکن قصه عشق است... لطیف چون برگ گل... زلال، چون اشک چشم... شفاف، چون آیینه... ناب، چون شهد شقایق... نوشیدنی، چون باده هستی... نیوشیدنی، چون قصه عشق... قصه آرزوست... پرندگان عاشقی که به آرزوی یافتن آرامشی بیشتر و شرایطی بهتر، راه کوچ را در پیش میگیرند...
0 نظر