صفحه اصلی دسته بندی 0 سبد ورود/ثبت نام

شیدایی ها (گزیده شعرهای شورانگیز شهریار)،(زرکوب،رقعی،نگاه)

کد شناسه :25157
  • عنوان کالا :
    شیدایی ها (گزیده شعرهای شورانگیز شهریار)،(زرکوب،رقعی،نگاه)
  • شابک :
    9789643516420
  • ناشر :
  • مولف :
  • نوبت چاپ :
    4
  • سال چاپ :
    1400
  • قطع :
    رقعی
  • نوع جلد :
    شمیز
  • تعداد كل صفحات :
    536
  • وزن :
    563
  • درباره كتاب :
    میر محمدحسین بهجت تبریزى، متخلّص به «شهریار» فرزند حاجى میرآقا، از سادات خشکناب آذربایجان و از وکلاى آگاه تبریز، به سال 1258 ه .ش در تبریز به‌دنیا آمد. از همان نوجوانى با ادبیات انس و الفت یافت و در محضر پدر با گلستان سعدى و دیوان حافظ آشنایى یافت. پس از پایان تحصیلات ابتدایى و دوره اول متوسطه، در سال 1300 شمسى به تهران آمد و در «دارالفنون» به تحصیل ادامه داد. آرزوى او ادامه دانش‌اندوزى در رشته طب بود اما پس‌از مدتى به دلیل تنگدستى و نیز تأثیر یک عشق نافرجام، طب را رها کرد. در سال 1310 شمسى به استخدام دولت درآمد و قریب به دو سال را در اداره ثبت مشهد و نیشابور سپرى کرد و دیگربار به سال 1314 شمسى به تهران بازآمد. چندى وارد شهردارى شد و سپس به‌عنوان بازرس بهدارى خدمت کرد و در سال 1315 به بانک کشاورزى منتقل شد. شهریار، در کنار کارى که براى امرار معاش انجام مى‌داد هرگز از شعر و ادبیات غافل نماند. مرگ پدر در سال 1316 شمسى، روح حساس او را آزرد و مرگ را براى او باورپذیر کرد. پس از مرگ مادر به سال 1331 شمسى او دیگر تنهایى‌اش را یقین مسلمى دانست. چنین شد که در سال 1332ش آهنگ بازگشت به تبریز کرد تا با مختصر حقوق بازنشستگى بانک کشاورزى، تنها به شعر و آفرینش ادبى بیندیشد. او پیش‌از این منظومه «روح پروانه» را به سال 1310ش منتشر کرده بود که بزرگانى همچون ملک‌الشعراى بهار و استاد سعید نفیسى بر آن مقدمه نوشته بودند. با اینکه استاد شهریار در قالب‌هاى گونه‌گون شعر کلاسیک اعم از قصیده، قطعه، غزل، مثنوى، مسمط و رباعى سروده‌هایى دارد، اما این هرگز بدان معنى نیست که او از نوگرایى در ادبیات دورى مى‌کرد و با آن بیگانه بود. شهریار هم در اشعار فارسى و هم سروده‌هایى که به زبان مادرى خود آذربایجانى دارد، ضرورت نوگرایى را دریافته بود. شهریار همان‌قدر که در غزل فارسى چیره‌دست است در سرودن به زبان مادرى نیز ظرایف و دقایق را رعایت مى‌کند و از این‌روى در میان خوانندگان هر دو زبان محبوب است و امروز که سالیانى است از فقدان جسمانى او مى‌گذرد شعر و کلام شهریار، با رشته‌هایى مستحکم زبان و ادبیات فارسى را به ادبیات زبان مادرى او پیوند زده است. این کتاب مجموعه‌ای برگزیده از سروده‌های او را درخود جای داده و فرصتی مغتنم برای خواننده مشتاق به ادبیات فراهم آورده تا از اشعار او بهره بگیرد.
  • قيمت :
    3,750,000 ریال
موجود نیست

به کوشش : ابوالفضل علی‌محمدی ،هادی بهجت‌تبریزی میر محمدحسین بهجت تبریزى، متخلّص به «شهریار» فرزند حاجى میرآقا، از سادات خشکناب آذربایجان و از وکلاى آگاه تبریز، به سال 1258 ه .ش در تبریز به‌دنیا آمد. از همان نوجوانى با ادبیات انس و الفت یافت و در محضر پدر با گلستان سعدى و دیوان حافظ آشنایى یافت. پس از پایان تحصیلات ابتدایى و دوره اول متوسطه، در سال 1300 شمسى به تهران آمد و در «دارالفنون» به تحصیل ادامه داد. آرزوى او ادامه دانش‌اندوزى در رشته طب بود اما پس از مدتى به دلیل تنگدستى و نیز تأثیر یک عشق نافرجام، طب را رها کرد. در سال 1310 شمسى به استخدام دولت درآمد و قریب به دو سال را در اداره ثبت مشهد و نیشابور سپرى کرد و دیگربار به سال 1314 شمسى به تهران بازآمد. چندى وارد شهردارى شد و سپس به‌عنوان بازرس بهدارى خدمت کرد و در سال 1315 به بانک کشاورزى منتقل شد. شهریار، در کنار کارى که براى امرار معاش انجام مى‌داد هرگز از شعر و ادبیات غافل نماند. مرگ پدر در سال 1316 شمسى، روح حساس او را آزرد و مرگ را براى او باورپذیر کرد. پس از مرگ مادر به سال 1331 شمسى او دیگر تنهایى‌اش را یقین مسلمى دانست. چنین شد که در سال 1332ش آهنگ بازگشت به تبریز کرد تا با مختصر حقوق بازنشستگى بانک کشاورزى، تنها به شعر و آفرینش ادبى بیندیشد. او پیش از این منظومه «روح پروانه» را به سال 1310ش منتشر کرده بود که بزرگانى همچون ملکالشعراى بهار و استاد سعید نفیسى بر آن مقدمه نوشته بودند. با اینکه استاد شهریار در قالب‌هاى گونه‌گون شعر کلاسیک اعم از قصیده، قطعه، غزل، مثنوى، مسمط و رباعى سروده‌هایى دارد، اما این هرگز بدان معنى نیست که او از نوگرایى در ادبیات دورى مىکرد و با آن بیگانه بود. شهریار هم در اشعار فارسى و هم سروده‌هایى که به زبان مادرى خود آذربایجانى دارد، ضرورت نوگرایى را دریافته بود. پس از انتشار «افسانه» از نیما که به قولى مانیفست نوگرایى در شعر معاصر فارسى بود، شهریار با خواندن آن دلباخته شعر نیما شد و این ارادت به‌حدى بود که در جستجوى او برآمد و وقتى که دانست نیما تهران را رها کرده و به مازندران رفته است براى دیدار او راه آن دیار را پیش گرفت. و ماجراى این تلاش نافرجام براى دیدار نیما را به سال 1344 براى نخستین بار بازگفت که در شماره 1125 مجله تهران‌مصور چاپ شد. سال‌ها بعد از آنکه شهریار موفق به‌دیدار نیما نشد. این بار بخت یار دنیاى شعر و ادبیات گردید و این بار «نیما» به همراه ابوالحسن صبا بزرگمرد موسیقى ایران به دیدار شهریار شتافتند. در آن روزگار ابوالحسن صبا، نیما را «امین» خطاب مىکرد. با اینکه گفته و نوشته‌اند که نام «نیما» برگرفته از نام یکى از سرداران طبرستان و نیز نام محلى در مازندران بوده، اما «سید جواد بدیع‌زاده» خواننده و موسیقیدان معروف در مصاحبه‌اى گفته است که: «آقاى “امین” دوست مشترک من و صبا و ابراهیم‌خان آژنگ، امروز به‌نام “نیما” پدر شعر امروز معروف شده است.

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر