نویسنده : گوستاو فلوبر ترجمه : محمدمهدی فولادوند رمان پیش رو زندگی زنی را به تصویر می کشد که تسلیم هوای نفسانی خود می شود، فردی لگام گسیخته که رو در روی ارزش های انسانی می ایستد و به آن چه که ممنوع است نزدیک می شود؛ «اما»، همسر، مادر و فرزندی که با کارهای نامتعارف خود و با حرص و طمع نفسانی اش خانواده ای را به نابودی می کشاند و در انتها خود نیز از بین می رود. نویسنده، این زن را با مهارتی بالا به تصویر می کشد و چنان در روح و جان او رخنه می کند که گویی سرنوشت خود را بیان می سازد. گزیده ای از کتاب : «اما» کم کم دشوار پسند و هوسباز می شد. برای خود غذاهای مخصوص سفارش می داد، ولی به آن دست نمی زد. یک روز تنها شیر می خورد و روز بعد، ده دوازده فنجان چای می نوشید. اغلب پافشاری می کرد که از خانه بیرون نرود، بعد نفسش می گرفت، پنجره ها را باز می کرد و لباس سبک می پوشید. هر وقت نسبت به خادمه اش سختگیری کرده بود، هدیه هایی به او می داد، یا او را به گردش به خانه همسایگان می فرستاد، چنانکه گاه نیز هرچه پول سفید در کیفش داشت برای فقرا می انداخت، گرچه هیچوقت مهربان و رقیق القلب نبود و در برابر رنج و اندوه دیگران به آسانی متاثر نمی شد…
0 نظر