نویسنده : ژوزه ساراماگو ترجمه : شهریار وقفیپور ژوزه ساراماگو، نویسنده فقید پرتغالی از جمله معدود هنرمندانی بود که در دوره ما میزیست و نوشتههایش بیش از آن که برآمده از دغدغههای مرسوم و معمول نویسندگان روز باشد، ترجمانی از دیدگاههای یک روشنفکر چپگرا با ویژگیهای خاص خود او بود. «در ستایش مرگ» که اندک زمانی پس از انتشار در ایران به چاپ رسیده است، یکی از آخرین آثار این نویسنده است که به واکاوی دیدگاههای او در آخرین سالهای حیات درباره زندگی و مرگ از دید انسانی چپگرا و ایدهآلیستی شکاک میپردازد. ساراماگو که پیشتر با «کوری» شهرتی فراوان در میان جامعه کتابخوان ایرانی کسب کرده بود، در این کتاب نیز به سرنوشت مبهم انسان در روزگار کنونی و اختلاط مرزهای خیر و شر، مادیت و معنویت، بقا و فنا و بطلان دیالکتیکهای معمول در مکاتب روشنفکری چپ میپردازد. رمان که فضای آخرالزمانی آن، بیمکانی و بیزمانی آن و بیمعنا بودن اعتبار اسمگذاریها و هویتبخشیهای مرسوم در آن نشانگر ادامه فضای کوری در ذهن نویسنده است، به حوادثی میپردازد که در یک کشور پادشاهی مشروطه در اثر توقف و سپس از سرگیری مرگ روی میدهد. داستان از جایی شروع میشود که مرگ سراغ افراد یک سرزمین نمیرود و تا مدتی هیچ مرگی در محدوده جغرافیایی سرزمین مورد بحث گزارش نمیشود. این مساله با واکنشها و محاسبات تازهای همراه است. نگاه طنزآمیز نویسنده به دست و پا زدن انسانی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه نابودی و مرگ به بیمرگی دست یافته است؛ اما در این بیمرگی کاملا منفعل است، فضای جالبی در داستان میآفریند. پس از مدتی مرگ تصمیم میگیرد به میان انسانها برگردد، از اینجا به بعد مرگ شخصیتی از شخصیتهای داستان میشود که با فرستادن نامههای بنفش رنگ، موعد مرگ انسانها را به اطلاع آنها میرساند. دوباره انسان منفعل به دست و پا میافتد و این بار شکل تازهای از تحیر انسان در وضعیت تازهای که در ایجاد آن دخالتی ندارد به چشم میآید.
0 نظر