نویسنده : ملیحه عنبران داستان با حوادثى پیش میرود که هر یک به جذب مخاطب کمک مىکند و فراز و فرودهاى لازم را پدید مىآورد. قهرمانانِ مثبت و منفى در طول داستان حضور دارند و بسته به حوادث و موضوعاتى که پیش مىآید نقش خود را بازى مىکنند. شاید با خواندن کتاب ممکن است سؤالى برای شما هم پیش بیاید که تا کجاى کار میتوان نام پشتکار بر سماجت ما آدمها گذاشت. ما قبل از آنکه دیگرى را دوست داشته باشیم براى دوست داشتن خود قدم برمیداریم و آن را بىحد و اندازه استمرار مىدهیم. عشق بهانهاى میشود براى رضایت خاطر خودمان و خواسته طرف مقابل به هیچ وجه اهمیتى ندارد. در نهایت هم فراموش مىکنیم که اصلِ وجودى عشق یعنى ارجحیت دیگرى بر خود، مقدم شمردن او و گذشتن از خویش به خاطر دیگرى. اینجا مرز میان «عشق» و «خودشیفتگى» به اندازه تار مویى است و تشخیص آن سخت خواهد بود. خلاصهای از کتاب: داستان دو خواهر از یک خانواده متمول است که در پیچ و تاب زندگی با عموی ناتنی خود مسائلی پیدا می کنند و به اجبار تغییرات زیادی در زندگی شان پدید می آید؛ اما بعد، این ماجراها با ورود و همراهی دوبرادرشان شرایط دیگری پیدا می کند.
0 نظر